حکمرانی گرگها
!
گرگها در این بیابان حکمرانی میکنند !
در میان گوسفندان روضه خوانی میکنند !
با لباسی از پَر طاووس و خویی چون غزال
گله را مجذوب رنگ و مهربانی میکنند !
گوسفندان دانش آموزند ،گُرگان چون مدیر !
از میان گلّه با برخی تبانی میکنند !
از میان گوسفندان عدهای مبصر شدند !
تا کلاس بی معلم را نگهبانی کنند !
گلّه راضی ، گُرگها راضی ،رفاقت برقرار !
مبصران در حد عالی پاسبانی میکنند !
گله میزایید و میزایید تا نسلی دگر !
در حریم خانههای گرگ دربانی کنند !
داد زد یک روز یک بزغالهای در این کلاس...
چون معلم نیست مبصرها سخنرانی کنند !
گفت آن بزغاله این شعر و غذای گرگ شد !
تا که گُرگان مبصران را شام مهمانی کنند !
گلّه از آن روز مجبور است از شب تا به صبح
از کتاب عبرت بزغاله روخوانی کنند !
وای اگر این گلّه روزی رم کند از یک خروش !
صد هزاران گرگ را در عید قربانی کنند ...!
(؟)