به
فکر دیگران بودن!
مادر: پرویز، هیچ خجالت نکشیدی کیک به این بزرگی رو تنهایی خوردی و هیچ به فکر برادر کوچولویت نبودی؟!
پرویز: چرا مامان من به فکر برادر کوچولویم بودم که مبادا سر برسد!
-----------------------
شیوۀ بیهوشی!
پرستار به آقای جراح: آقای دکتر، این مریض را به چه وسیلهای بیهوش کنیم؟
دکتر: هزینه جراحی را زیر گوشش اعلام کنید، خودش بیهوش میشود!
در عالم دکتر ھا
دکتر اولی: تو چرا میون این همه رشتههای پزشکی رفتی متخصص پوست شدی؟
دکتر دومی: به سه دلیل: اول این که هیچ مریض پوستی نصف شب آدم رو از خواب بیدار نمیکند.
دوم این که هیچ بیمار پوستی از این مرض نمیمیره.
سوم و مهم تر از همه این که هیچ مریض پوستی هم خوب نمیشه!!